زندگینامه گابریل گارسیا مارکز:
گابریل گارسیا مارکز در ششم مارس ۱۹۲۸ در دهکده ی “آراکاتاکا” در منطقه ی “سانتامارا” در کلمبیا به دنیا آمد. ا
ز آنجا که پدر و مادر مارکز، فقیر و در پی تامین معاش بودند،
پدر بزرگش طبق سنت رایج آن زمان، مسئولیت پرورش او را بر عهده گرفت.
وی در بین مردم کشورهای “آمریکای لاتین” با نام “گابیتو” به معنای “گابریل کوچک” مشهور است.
گابریل شیفته همنشینی و گفتگو با پدربزرگ و داستانهای خرافاتی مادر بزرگش شده بود.
بذر آینده شغلی وی در جریان جنگهای داخلی و رویداد “کشتار موز”، باورهای سرسختانه خرافی مادر بزرگ، رفت و آمد عمههای کهنسال و دختران نامشروع پدربزرگ کاشته شد.
زمانی که او هشت ساله بود، پدربزرگش درگذشت.
نابینایی مادر بزرگش هم روز به روز بیشتر میشد
و از این رو، به “سوکری” رفت تا با خانواده ی خود زندگی کند؛ جایی که پدرش به عنوان یک داروساز سرگرم کار بود.
پس از ورودش به “سوکری”، تحصیلات رسمی خود را آغاز کرد.
او به پانسیون شبانه روزی در “بارانونکیولا”، شهر بندری در دهانه ی رودخانه ی “ماگدالنا” فرستاده شد.
در آنجا به عنوان پسری سر به زیر که شعرهای خنده دار میگفت و کاریکاتور هم میکشید، مشهور شد.
اگرچه مارکز تنومند و ورزشکار نبود، بسیار جدی برخورد می کرد و همین امر باعث شد همکلاسی هایش او را “پیرمرد” نام نهند.
در سال ۱۹۴۰ و در سن دوازده سالگی موفق شد
بورس تحصیلی مدرسهای را که برای دانش آموزان با استعداد در نظر گرفته شده بود، به دست آورد.
مدرسه ی ”لیکئو ناکیونال” را “یسوعیون” اداره می کردند و
در شهر “زیپاکیورا” در سی مایلی جنوب “بوگوتا” قرار داشت.
سفرش یک هفته بیشتر به درازا نکشید و بازگشت؛ “بوگوتا” را دوست نداشت.
نخستین حضورش در پایتخت کلمبیا، او را دلتنگ و غمگین ساخت، اما تجربه های وی به تثبیت شخصیت اش کمک کرد.
مارکز در سال ۱۹۴۱ نخستین نوشتههایش را در روزنامهای که مخصوص شاگردان دبیرستانی بود، منتشر کرد
و در سال ۱۹۴۷ در دانشگاه “بوگوتا” به تحصیل در رشته حقوق پرداخت.
مانند بسیاری از نویسندگان دیگر که دانشگاه را تجربه کردند و آن را کوچک شمردند،
گارسیا مارکز نیز متوجه شد که علاقهای به مطالعه در رشته ی دانشگاهی ندارد
و تبدیل به کسی شده که کاری را بر حسب وظیفه و اجبار انجام میدهد.
دوران سرگردانی او آغاز شد؛ کلاسهایش را نادیده گرفت و از خودش و درسهایش غفلت کرد،
سوار تراموای شهری میشد و به جای خواندن حقوق، شعر میخواند.
در غذاخوریهای ارزان غذا میخورد، سیگار میکشید و
همدم و همنشین همه ی چیزهای مشکوک و مظنون آن زمان از جمله ادبیات سوسیالیستی، هنرمندان گرسنه و روزنامه نگاران آتشین و جوان شد.
اما از همه مهمتر روزی بود که آن کتاب کوچک را خواند؛ زندگیش دگرگون شد و
همه ی خطوط سرنوشت در دستانش، در یک نقطه متمرکز شدند.
با خواندن کتابی از “کافکا” با نام “مسخ” که او را زیر و رو کرد.
از این پس، با آزمندی تمام شروع به خواندن کرد
و هر چه را که به دستش میرسید، میبلعید.
او نوشتن داستان را آغاز کرد و در کمال شگفتی، نخستین داستانش با نام “سومین استعفا”، در سال ۱۹۴۶، در روزنامه میانهرو “ال بوگوتا” منتشر شد.
به این ترتیب، گارسیا مارکز وارد دوران خلاقیتش گردید و در سالهای بعد، بیش از ده داستان برای روزنامه نوشت.
در سال ۱۹۶۵ شروع به نوشتن رمان “صد سال تنهایی” کرد
و آن را در سال ۱۹۶۸ به پایان رساند که به باور بیشتر منتقدان، شاهکار او به شمار میرود.
در سال۱۹۸۲، کمیته ی انتخاب جایزه ی نوبل ادبیات در کشور سوئد،
به اتفاق آرا، رمان “صد سال تنهایی” را شایسته ی دریافت جایزه شناخت و این جایزه به مارکز داده شد.
او تدریس میکند و به همراه همسر و دو فرزندش در “مکزیکو سیتی”، “کارتاگنا”، “کیورناواسا”، “پاریس” و “بارانکبولیا” اقامت دارد و به فعالیتهای سیاسی و فرهنگی می پردازد.
او دهه ی ۱۹۹۰ را با انتشار رمان “ژنرال در هزارتوی خود” به پایان رساند
و دو سال پس از آن هم رمان “زائر غریب” را نوشت.
او در سال ۱۹۹۴ داستانهای اخیرش را در کتاب “عشق و شیاطین دیگر” منتشر کرد.
این سیر در ۱۹۹۶ با انتشار “گزارش یک آدم ربایی” ادامه یافت.
کتاب اخیر اثر روزنامه نگارانهای بود که دربرگیرنده ی جزییات شگرفی از تجربه های بیرحمانه ی مواد مخدر در کلمبیا است.
این بازگشت به فعالیتهای روزنامه نگاری در ۱۹۹۹ با خرید پُر کش و قوس امتیاز نشریه ی “کامبیو” پابرجا ماند.
این نشریه ابزاری برای گارسیا مارکز شد تا به اصل خویش بازگردد.
امروز “کامبیو ” پیشگام سیر پیشرفت مطبوعات کلمبیا است.
وی در سال ۱۹۹۹، “مرد سال آمریکای لاتین” شناخته شد و
در سال ۲۰۰۰، مردم کلمبیا با ارسال طومارهایی خواستار پذیرش ریاست جمهوری کلمبیا از سوی مارکز بودند که او آن را رد کرد.
مارکز در کنار داستانهایش، نوشتن خاطرات را در دستور کار خود قرار داده است.
نخستین جلد از رمان او با نام “زنده ام که روایت کنم” در سال ۲۰۰۱ منتشر شد که بی درنگ در نخستین چاپ خود در امریکای لاتین به فروش رفت و
نخستین جلد از این اثر، تبدیل به پرفروش ترین کتاب کشورهای اسپانیایی زبان شد. آثار زیادی از او به فارسی ترجمه شده است.
“اگر بیشتر وقت داشتم، چیزها را نه بر مبنای ارزش آنها که بر مبنای معنای آنها ارزش گذاری می کردم.
کم می خوابیدم. بیشتر رؤیاپردازی می کردم، در حالیکه میدانستم که هر دقیقه ای که چشمانمان را میبندیم، ۶۰ ثانیه نور را از دست میدهیم.
به رفتن ادامه می دادم آن هنگام که دیگران مانع می شوند.
بیدار می ماندم آن هنگام که دیگران می خوابند. گوش می دادم هنگامی که دیگران سخن می گویند
و با تمام وجود از بستنی شکلاتی لذت میبردم.”
گابریل گارسیا مارکز، نویسنده کلمبیایی برنده نوبل، که ۲۸ فروردین ۱۳۹۳ در سن ۸۷ سالگی درگذشت،
کتاب های گابریل گارسیا مارکز درایران
در ایران با ترجمه مشهور بهمن فرزانه از رمان ماندگار «صد سال تنهایی» شناخته شده است،
اما علاوه بر این اثرِ مشهور، دهها کتاب دیگر از این نویسنده به فارسی ترجمه شده است.
علاوه بر «صد سال تنهایی»، «گزارش یک قتل از پیش اعلامشده»، «گزارش یک مرگ»،
«تدفین مادربزرگ»، «عشق سالهای وبا»، «پاییز پدرسالار»، «کسی به سرهنگ نامه نمینویسد»،
«زندهام که روایت کنم»، «از عشق و شیاطین دیگر»، «ساعت شوم»،
«زنی که هر روز رأس ساعت ۶ صبح میآمد!»، «خاطره دلبرکان غمگین من» و «بیپروا» از آثار ترجمهشده این نویسنده برنده نوبل ادبیات در ایران هستند.
همچنین کتابهای «توفان برگ و چند داستان دیگر»، «روزی همچون روزهای دیگر»،
«قدیس»، «یادداشتهای روزهای تنهایی»، «سرگذشت یک غریق»، «یادداشتهای پنجساله»، «سفر خوش آقای رییسجمهور»، «برای سخنرانی نیامدهام»، «داستانی مرموز»،
«از اروپا و آمریکای لاتین»، «پرندگان مرده»، «نوشتههای کرانهای»، «چشمهای سگ آبیرنگ»، «ژنرال در هزارتوی خویش»، «گردباد برگ»، «درباره سینما»، «مرگ سالوادور آلنده»،
«مارکز» و «تلخکامی برای سه خوابگرد» از جمله دیگر آثار مارکز هستند که به فارسی ترجمه و در ایران منتشر شدهاند.
تعداد زیادی از این آثار بیش از یک بار و حتا با مترجمها و عنوانهای مختلف به فارسی برگردانده شدهاند،
هرچند همچنان نام مارکز در ایران برای اهل کتاب با نام بهمن فرزانه و ترجمهاش از «صد سال تنهایی» گره خورده است. این ترجمه که اولینبار در سال ۱۳۵۳ در انتشارات امیرکبیر منتشر شد،
سالها به صورت افست و در خیابان به فروش میرسید تا اینکه دیماه سال ۹۱ بعد از ۳۳ سال از سوی انتشارات امیرکبیر تجدید چاپ شد.
بهمن فرزانه نیز خردادماه ۹۲ به خبرنگار ایسنا گفته بود:
چاپ جدید ترجمه رمان «صد سال تنهایی» اثر مارکز تمام شده و
علیرغم اینکه کتاب اخیرا تجدید چاپ شده بود، حالا میگویند فلان بخش از کتاب را بزنید
که اینجوری عملا چیزی از آن باقی نمیماند. بنابراین کتاب فعلا و با این وضعیت تجدید چاپ نمیشود.
البته ترجمه بهمن فرزانه تنها ترجمه فارسی موجود از این رمان نیست.
«صد سال تنهایی» را پس از فرزانه، مترجمان دیگری نیز به فارسی برگرداندهاند.
ترجمه کیومرث پارسای از این اثر از سوی انتشارات آریابان منتشر و بارها تجدید چاپ شده است.
«صد سال تنهایی» با ترجمه محسن محیط در نشر محیط، ترجمه محمدرضا راهور
در انتشارات شیرین، ترجمه زهره روشنفکر در نشر مجید، ترجمه حبیب گوهری راد در انتشارات جمهوری و ترجمه بیتا حکمی در کتاب پارسه منتشر شده است.
بیشتر این ترجمهها هم چند بار تجدید چاپ شدهاند.
«عشق سالهای وبا» دیگر اثر مشهور گابریل گارسیا مارکز است
که چند مترجم از جمله بهمن فرزانه آن را به فارسی برگرداندهاند،
اما ترجمه فرزانه از این کتاب مجوز نشر ندارد. این کتاب با ترجمه مهناز سیف طلوعی در انتشارات مدبر،
با ترجمه کیومرث پارسای در نشر آریابان و با ترجمه اسماعیل قهرمانیپور در نشر روزگار منتشر شده است.
«پاییز پدرسالار» هم از آثار مشهور مارکز است که در ایران با ترجمه حسین مهری در انتشارات امیرکبیر، با ترجمه محمد فیروزبخت در انتشارات فردوس، با ترجمه کیومرث پارسای در انتشارات آریابان و
با ترجمه اسدالله امرایی با عنوان «خزان خودکامه» در نشر ثالث منتشر شده است.
دیگر کتاب معروف «گابو» در ایران «کسی به سرهنگ نامه نمینویسد» است
که با ترجمه جهانبخش نورایی در نشر آریابان و روزگار و نیز با ترجمه نازنین نوذری در نوروز هنر منتشر شده است.
«زندهام که روایت کنم» اثر دیگر مارکز است که کاوه میرعباسی آن را ترجمه و نشر نی آن را منتشر و بارها تجدید چاپ کرده است.
دیگر کتاب مشهور مارکز «از عشق و شیاطین دیگر» است که با ترجمه جاهد جهانشاهی در انتشارات نگاه منتشر شده است.
احمد گلشیری نیز همین اثر را با عنوان «از عشق و دیگر اهریمنان» ترجمه کرده که در نشر آفرینگان به چاپ رسیده است. ترجمه کیومرث پارسای از این اثر هم با عنوان «عشق و سایر اهریمنان» در انتشارات آریابان منتشر شده است.
«ساعت شوم» هم با ترجمه احمد گلشیری چند بار از سوی نشر نو و
همچنین نشر نگاه و نیز نشر البرز منتشر شده است. ترجمه کیومرث پارسای از این اثر هم در انتشارات آریابان منتشر شده است.
کتاب «گزارش یک قتل از پیش اعلامشده» نیز با ترجمه کیومرث پارسای در نشر آریابان منتشر و چند بار تجدید چاپ شده است.
کتاب «گزارش یک مرگ» هم با ترجمه لیلی گلستان منتشر شده که تا کنون چاپ چهارم آن در نشر ماهی انتشار یافته است.
اثر دیگر مارکز که در ایران ترجمه شده
تدفین مادربزرگ از گابریل گارسیا مارکز است که قاسم صنعوی آن را ترجمه و انتشارات نیما و بعد کتاب پارسه آن را منتشر کردهاند.
همچنین «زنی که هر روز رأس ساعت ۶ صبح میآمد!» با ترجمه نیکتا تیموری در انتشارات آریابان منتشر شده است.
«خاطره دلبرکان غمگین من» هم از آثار مشهور و جنجالی مارکز در ایران است
که در سال ۱۳۸۶ یک بار با ترجمه کاوه میرعباسی از سوی انتشارات نیلوفر منتشر و به سرعت از بازار نشر جمعآوری شد. این اثر پس از آن به صورت افست منتشر شده است.
کتاب «بیپروا» هم با ترجمه بهمن فرزانه در نشر سرایش منتشر شده است.
«توفان برگ و چند داستان دیگر» اثر دیگر مارکز است که با ترجمه هرمز عبداللهی
در نشر چشمه منتشر شده است. کیومرث پارسای هم «گردباد برگ» را در نشر آریابان منتشر کرده است.
«روزی همچون روزهای دیگر» اثر دیگر مارکز است
که نیکتا تیموری آن را ترجمه و نشر آریابان آن را منتشر کرده است.
دیگر کتاب ترجمهشده مارکز در ایران «قدیس» نام دارد که با ترجمه قهرمان نورانی در انتشارات آریابان منتشر شده است.
همچنین «یادداشتهای روزهای تنهایی» کتاب دیگر مارکز است که محمدرضا راهور آن را ترجمه و انتشارات آریابان آن را منتشر کرده است.
ترجمه دیگر بهمن فرزانه از آثار مارکز «یادداشتهای پنجساله» نام دارد که در نشر ثالث منتشر و چند بار تجدید چاپ شده است.
دیگر اثر مارکز «سرگذشت یک غریق» نام دارد که رضا قیصریه آن را ترجمه و انتشارات نیلوفر آن را منتشر کرده است.
حسن نامدار هم «ملوانی رسته از امواج» را در انتشارات سهند منتشر کرده است.
«سفر خوش آقای رییسجمهور» عنوان یکی دیگر از آثار مارکز است که
با ترجمه احمد گلشیری در نشر نگاه منتشر شده است.
کتابهای «برای سخنرانی نیامدهام» و «داستانی مرموز» اثر مارکز نیز هر دو با ترجمه بهمن فرزانه در نشر ثالث انتشار یافتهاند.
بهمن فرزانه «از اروپا و آمریکای لاتین» مارکز را هم ترجمه کرده که در انتشارات ققنوس منتشر شده است.
«پرندگان مرده» نیز با ترجمه احمد گلشیری در نشر نگاه و
با ترجمه حبیب گوهریراد در انتشارات ارتباط نوین منتشر شده است.
بهمن فرزانه کتابهای «درباره سینما»، «نوشتههای کرانهای» و «چشمهای سگ آبیرنگ» را نیز از آثار مارکز ترجمه کرده که هر دو در نشر ثالث منتشر شدهاند.
ترجمه فرزانه از «مرگ سالوادور آلنده» هم در انتشارات امیرکبیر منتشر شده است.
«ژنرال در هزارتوی خویش» یا «ژنرال در هزارتوی خود» دیگر اثر مارکز است که با ترجمه هوشنگ اسدی در انتشارات کتاب مهناز و با ترجمه کیومرث پارسای در نشر آریابان منتشر شده است.
«مارکز» عنوان یکی دیگر از آثار گابریل گارسیا مارکز است که با ترجمه سهیل سمی در نشر علم منتشر شده است.
دیگر اثر این نویسنده مشهور آمریکای لاتین «تلخکامی برای سه خوابگرد» نام دارد
که با ترجمه کاوه باسمنجی در انتشارات روشنگران و مطالعات زنان منتشر شده است.
داستانهای مارکز همچنین در قالب مجموعهها و گزیدههای مختلف منتشر شده است.
«بهترین داستانهای کوتاه» با ترجمه احمد گلشیری در نشر نگاه و «هجده داستان کوتاه» با ترجمه حبیب گوهریراد در انتشارات جمهوری از جمله آثار داستانی مارکز هستند که در ایران ترجمه و منتشر شدهاند.
دیدگاهها (0)