

یک عاشقانه آرام نادر ابراهیمی
مقدمه کتاب:
یک عاشقانه آرام :
دیگر جوان نیستم، میانسال هم نیستم. به هم ین خاطر است که همیشه می اند یشم؛این آخر ین اثری است که به او پیشکش میکنم؛ و به فکرم میرسد که بنویسم : برای آخرین بار، به او
اما حس میکنم که در این جمله نقصی هست، و اضطرابی . یادم می آید اولین کتابم را در نیمه راه جوانی به بهترین دوست روزگار کودکی تا جوانی ام تقدیم کردم:
به برادرم رحیم قاضی مقدم، که با دوستی ام بیش از همه کس او را عذاب داده ام.
حال، در آستانه پیری، میخواهم جمله یی شبیه به آن بگویم:
به همسرم فرزانه، که با مِهر بی حدم به او، تنها کسی بوده ام که پیوسته عذابش داده ام .
و افسوس که نمی توان بازگشت و از نو ساخت؛ اما دست کم، به آنها که در آغاز راهند میتوان یادگاری کوچکی داد؛ شاید به کارشان بیاید.
یک عاشقانه آرام ، و اگر خدا ب خواهد و زنده بمانم یک عاشقانه ب یار آرام
یادگاری ست از من و او به همه ی آنها که در آغاز راهند…
درباره کتاب:
یک عاشقانه ی آرام در مورد گیله مردی مبارز و سیاسی است که عاشق عسل دختر آذری زیبا و سیاسی مسلکی می شود . کل کتاب روند و مراحل و برنامه ریزی های زندگی مبتنی بر عشق این دوست . با زبانی شاعرانه بیان عشقی شاعرانه و زیبا .
عاشقانی که سعی می کنند در لحظه لحظه با هم بودن عاشق هم باشند و نگذارند عشقشان به رخوت و عادت کشیده شود . عاشقانی که با زمان مبارزه می کنند
قسمت هایی از کتاب:
مگذار که عشق ، به عادتِ دوست داشتن تبدیل شود !مگذار که حتی آب دادنِ گلهای باغچه ، به عادتِ آب دادنِ گلهای باغچه بدل شود !عشق ، عادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتنِ دیگری نیست ،
پیوسته نو کردنِ خواستنی ست که خود پیوسته ، خواهانِ نو شدن است و دیگرگون شدن.
تازگی ، ذاتِ عشق است و طراوت ، بافتِ عشق . چگونه می شود تازگی و طراوت را از عشق گرفت و عشق همچنان عشق بماند ؟
عشق، تن به فراموشی نمی سپارد ، مگر یک بار برای همیشه .جامِ بلور ، تنها یک بار می شکند .
میتوان شکسته اش را ، تکه هایش را ، نگه داشت . اما شکسته های جام ،آن تکه های تیزِ برَنده ، دیگر جام نیست .احتیاط باید کرد .
همه چیز کهنه می شود .
اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز .بهانه ها جای حسِ عاشقانه را خوب می گیرند.


دیدگاهها (0)