تکه ای از یک کتاب : شب بخیر آقای رئیس جمهور نوشته ژاک پریم
فقط یک بار حس کردم یک نفر درکم کرد. تازه با ربه کا به هم زده بودم
و حالم خیلی بد بود. توی کافه نشسته بودم که دختر پیش خدمت به من گفت چقدر به هم ریخته ام.
ماجرای دعوای با ربه کا و جدا شدنمان را برایش تعریف کردم.
و او در جواب به من نگفت همه درد دارند، نگفت باید شرمنده باشم که چنین چیزی اذیتم می کند.
نگفت جنبه مثبت زندگی را ببین.
نگفت که تقصیر خودم است.
بحث مارکوس، نقاش فلج سر کوچه آگوستین را پیش نکشید.
فقط چهره اش را در هم کشید و گفت: “آه”.
همین. انگار خوب می فهمید که همین درد ساده و پیش پا افتاده، چقدر دارد آزارم می دهد.
تنها باری که حس کردم کسی درکم کرد، همان یک بار بود…. همان یک بار!
شب بخیر آقای رئیس جمهور – نوشته ژاک پریم
دیدگاهها (0)